آسمان دیگرابری نداشت
گل هم دیگر بوی نداشت
بلبل بیچاره اما هنوزم عاشق گل بود
عاشق کلی که تمام عطر اون
فقط فصل بهار بودوبس
پاییزبود ودل اسمان هم غمین
بلبل بیچاره میسوخت درفراغ یارخویش
دل اسمان هوای باریدن داشت
چشمان اسمان بارید
غم های خودرابه روی زمین ریخت
دل بلبل را غم آلوده کرد
عطرگل ازیادش رفت
به دلدار دیگر دلی نبست
ومن مینویسم
چقدخوب اس که آدمی نیز به دلدار خویش پایبندد باشه همچوپروانه همچوبلبل گل گرچه درعقدبلبل اس هم عهدزنبوراست وهم پروانه رادوسدارد
نظرات شما عزیزان:
|